اولین عکسه تربچه
سه شنبه 91/09/21 ساعت 18:00 تو مطب بودم...
با همسری رفتیم.. انقدر مطب شلوغ بود و همسری هم که خجالتی... بیچاره مجبور شد 2 ساعت تمام تو اون بارون و سرما جلو در واسته...
طبق معمول شلوغی مطب... انتظار... انتظار... انتظار.....
نوبتم شد... قلبم داشت از دهنم میزد بیرون... تمام تنم کرخت شده بود...
بهم گفته بودن ممکنه 2 قلو باشه...
سونو کرد.. همه چی حوب بود... و یکی بود... ضربان قلب رو که نشنیدم ولی خانوم دکتر ضربان رو از طریق مانیتور دیده و گفت که عالیه...
خب خدا رو شکر... تا اینجا که همه چی خوب پیش رفته... وقتی از تو مانیتور به همون حجم تیره رنگه گوشه تصویر نگاه میکردم.. دلم یه جوری میشد.... دوست داشتم میتونستم صدای ضربان رو هم میشنیدم ولی خانم دکتر برای91/10/26 بهم وقت داد...
امیدوارم اون روز دیگه بشه صداتو شنید کوشولــــــــــــو...
اینم اولین عکست تربچه ی مامان